-
بازی
پنجشنبه 20 فروردینماه سال 1388 11:55
اعتراف یا برنامه ریزی : بخش اول اعتراف: از وقتی که اعتیاد،این بلای خانمان سوز پا به زندگی من گذاشته حسابی دارم از زندگی لذت می برم،اعتیاد به هنر خیلی حال میده امتحان کنین! تو این سه سال اخیر حسابی سر خودمو شلوغ کردمو تو هر جشنواره ای که تونستم حضور داشتم: تئاتر، شعر، عکس ، هنرنو و… روزها رو تا آخر شب بیرونم و دیر وقت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 فروردینماه سال 1388 02:38
بانو لیلا که می شوی در پوست مجنون نمی گنجم
-
یک ماه شد !
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1387 11:39
همه چیز از چیدن شروع شد! آدم لبهای حوا را چید و به حکم حوا، سیب را و این لذت چیدن هوای آدم شدن است من میخواهم آدم باشم بگذار چیدنیهایت را بچینم!
-
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 10:22
-
بخت یاری کندم
شنبه 3 اسفندماه سال 1387 11:14
این روزها خدا سربه هوا شده عجیب به من خوش میگذرد
-
ماتیک
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 09:12
مردن به سادگی لبخند توست و ...
-
نفسهای دریا
سهشنبه 24 دیماه سال 1387 11:12
و دریا چه غریب نفسهایش را نکشیده قورت داد و ماهیان به بهانه ی نفس تنگه مردند و تنها نفس دهان به دهان خدا می تواند دریا را نجات دهد ( سامان سایبانی)
-
عامه
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 21:07
کسی گفت خودت باش: از اینکه خودم باشم می ترسم
-
فرشی به رنگ تلاش
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 11:04
اینبار هم تلاش هنرمندان هرمزگانی با تمام سنگ اندازیهای مسئولین هنردوست بخش فرهنگی وهنری استان به بار نشست وبزرگترین فرش خاکی جهان به دست هنرمندان سرزمین هورخش و دریا به نمایش گذاشته شد.نکته جالب توجه این است که مسئولین برای این فرش یک ریال هزینه پرداخت نکردند وحتما آن را در کارنامه ی کاری خود ثبت میکنند. نفسهای...
-
به هیچ فکر میکنم
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1387 10:32
-
طرح2
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1387 14:31
د ر تمام این روزها غزلی ننوشتم اما شعرم تو بودی (سامان سایبانی)
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1387 12:04
همیشه می گفت: خوابش را هم نمی دیدم و هرگز خوابش را ندید !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 مهرماه سال 1387 00:24
-
بی بی
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1387 11:00
بنجامین! بنجامین،گل مادر بزرگ نبود در شهری که حتی در چاه هایش هم درخت نمی رویید مادر بزرگ هیچ داستانی نداشت هیچ قصه ای فقط پیر بود نه انقدر مهربان ونه انقدر خندان که در خاطرم بماند مادر بزرگ تنها مادر بزرگ بود بدون چیزی که او را متمایز کند اما من دوستش داشتم بدون بنجامین قصه لبخند ویا هر چیزی که متمایزش کند (سامان...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1387 22:55
با سلام به همه ی دوستان.امیدوارم به کمک شما کارم تداوم داشته باشه